- - https://andisheh-nou.org -

جریان شناسی سیاسی ایران در گفت و گو با علیرضا علوی تبار

اگر تلاش اصلاح طلبان برای بازسازی رابطه با ساختار قدرت از طرف آنها دفع شود و بحران ها و ابرچالش های ملی نیز به سوی حل شدن سوق داده نشوند، اصلاح طلبان با بحران خط مشی مواجه خواهند شد.
آنگاه اگر فشارهایی که برای حفظ هویت به این جریان وارد می شود با پاسخ مناسب از سوی آنها روبرو نشود به ناامیدی، چندپارگی و کاهش اعتبار اصلاح طلبی منجر خواهد شد.

 

 

 

57 ساله و اهل شیراز است. نامش در دهه 70 با جریان روشنفکری دینی بر سر زبان ها افتاد. با روی کار آمدن دولت اصلاحات سردبیری روزنامه’ صبح امروز’ را بر عهده گرفت.
کتابهایی چون روشنفکری، دینداری و مردم سالاری، الگوهای اداره امور شهرها، الگوی تببین خط مشی گذاری در ایران پس از انقلاب از جمله کتب وی است.
ایشان کارشناسی ارشد برنامه ریزی توسعه و دکترای اداره امور عمومی با گرایش خط مشی گذاری را از دانشگاههای ایران اخذ کرده است.
بخش نخست گفت و گو با علیرضا علوی تبار به تبارشناسی سه جریان سیاسی اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدال گرا سپری شد.
وی که همچنان از گفتمان اصلاح طلبی دفاع می کند، معتقد به شکاف رو به گسترش در جریان اصولگرایی است. علوی تبار جریان های مذکور را در سه سطح دیدگاه ها، روش و الگوی رفتاری مورد تبیین قرار می دهد:

ایرنا: این گفت و گو بنا دارد از چارچوب منازعات سیاسی روزمره فراتر رفته و مسایل را از بعدی کلان تر مورد مداقه قرار دهد. قرار است سه جریان فکری- سیاسی اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدال گرا کالبد شکافی و افتراقات آن با یکدیگر از دیدگاه جنابعالی تبیین شود و سپس به آینده سیاسی هر جریان پرداخته شود. برای شروع بفرمایید از نظر آقای علوی تبار شاخصه های اصلاح طلبی کدام است؟

علوی تبار: به نظر می رسد با در نظر گرفتن برخی ویژگی ها می توان اصلاح طلبی را از سایر گرایش های فکری و سیاسی موجود متمایز ساخت. این ویژگی ها را می توان ذیل سه عنوان کلی دسته بندی کرد:
1. دیدگاهها و مواضع2. روش 3. الگوی رفتاری.
از نظر دیدگاه و موضع فکری و سیاسی اصلاح طلبی چند ویژگی متمایز کننده دارد:
الف- وضع موجود را در زمینه های مختلف وضع مطلوب نمی داند و از تغییر در آنها دفاع می کند.
اصلاح طلب نه تنها از وضع موجود راضی نیست، بلکه معتقد است ادامه روند کنونی نیز به حل مسائل منجر نمی شود و نیاز به دخالت آگاهانه در روند امور برای اصلاح آنها وجود دارد.
ب- اصلاح طلب به دنبال افزایش میزان مردم سالاری در تصمیم گیری های عمومی است. میزان مردم سالاری در تصمیم گیری های عمومی صفر یا یک نیست، بلکه یک پیوستار است. یعنی می توان نظام های تصمیم گیری سیاسی را از نظر میزان برخورداری از مردم سالاری روی یک پیوستار مرتب کرد؛ از کمترین تا بیشترین. البته این پیوستار پایان ندارد. اصلاح طلب ها علیرغم تفاوت ها همگی در ضرورت مردم سالاری بیشتر اتفاق نظر دارند.
پ- اصلاح طلب ایرانی اغلب به حضور دین در عرصه های عمومی باور دارد، اما با تبعیض بر اساس دین و مذهب بین شهروندان مخالفند. اغلب از تفسیر و فهمی در دین دفاع می کنند که با توجه به مقتضیات زمان( اجتهاد با توجه به زمان و مکان) صورت گرفته است. از این رو کم و بیش با نواندیشی دینی همسو هستند. به علاوه اغلب تاکید می کنند که اجرای حکم شریعت با تکیه بر قهر و در صورت مخالفت اکثریت جامعه با آن می تواند به تضعیف گرایش دینی و ایمان آزادانه در جامعه منجر شود.
ت- اصلاح طلبان اگرچه به اصالت انقلاب اسلامی ایران باور دارند و کم و بیش نتایج حاصل از آن( نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، نهادهای قانون اساسی و …) را متناسب با سطح تکامل اجتماعی در مقطع پس از انقلاب می دانند، اما این دست آوردها را فوق چون و چرا نمی دانند. آنها نقد دستاوردهای انقلاب با توجه به ارزش هایی متعالی انقلاب را هم حق مردم و هم وظیفه آنها می دانند.
ث- اصلاح طلبان ایرانی اگر چه به وجود تلاش برای سلطه و توطئه در سطح جهانی باور دارند، اما ریشه مشکلات ایران را در درون جست و جو می کنند و گمان می کنند که انداختن مشکلات بر دوش سلطه گران جهانی و توطئه های آنها، ما را از ضعف ها و تنگناهای درونی غافل می کند. به همین دلیل ضمن تلاش برای تنش زدایی با جهان خارج باور دارند که باید با نگاه به درون دردها و درمانها را جست و جو و از این طریق تهدیدهای خارجی را هم به فرصت تبدیل کرد.
ج- اصلاح طلبان اغلب باور دارند که باید هم در حل مشکلات خویش، هم در شناسایی و ریشه یابی مشکلات و در ارائه راه حل برای آنها، دانش و تجربه جهانی را جدی تلقی کرد و مبنا قرار داد. نباید خود را بی نیاز از تجربه جهانی و به ویژه دستاوردهای مثبت تجدد در جهان دانست. نباید گمان کرد که می توان از صفر شروع کرد و همه چیز را ابداع و از نو اختراع نمود.
البته باز هم می توان به این فهرست افزود. اما سعی من تاکید بر موارد توافق عمومی پیوستار اصلاح طلبی است.

ایرنا: و خصوصیات بارز اصلاح طلبان از نظر روش چیست؟

علوی تبار: می توان ویژگی های این روش را در یک بند به مجموعه قبل افزود.
به عبارتی مورد چ: از نظر روش، روش اصلاح طلبانه اصطلاحا در برابر روش انقلابی قرار می گیرد. می توان ویژگی های این روش را در یک بند به مجموعه قبلی هم افزود.
اصلاح طلبی یعنی استفاده از روش گام به گام و پرهیز از ایجاد دگرگونی های انفجاری و ناگهانی، استفاده از روشی که در آن همه مشکلات به عرصه سیاست تقلیل و ارجاع داده نشود( پرهیز از تقلیل گرایی سیاسی)، بهره گیری از مدیریت و رهبری جمعی برای تصمیم گیری و پیشبرد طرح های تغییر. فعال کردن نهادهای مدنی( انجمن های داوطلبانه غیرحکومتی) برای پیشبرد برنامه ها و پرهیز از ایجاد جنبش های توده وار و از همه مهمتر پرهیز از خشونت و برخورد قهرآمیز. از نظر الگوی رفتاری نیز می توان یک ویژگی دیگر افزود.
به عبارتی مورد ح- اصلاح طلبان هیچگاه نباید از ‘ خشونت به عنوان ابزار تغییر’ بهره گیرند. پرهیز از خشونت و بهره گیری از شیوه های مسالمت آمیز که طیف بسیار وسیعی را در برمی گیرند و به خصوص تاکید بر گفت و گو و تلاش برای توافق های اساسی برای پیشبرد گذار به مردمسالاری و خروج از بحران های ملی از ویژگی های رفتاری اصلاح طلبان و هویت بخش آنهاست. البته برخی از روش هایی که مخالفان اصلاحات آنها را غیرمسالمت جویانه می دانند در واقع و در عرف بین المللی مسالمت جویانه هستند و نباید تعریف محدود و بسیار کم وسعت آنها را پذیرفت. مثلا تحصن، اعتصاب و روزه سیاسی نباید خشونت آمیز تلقی شود.
به گمان من این عناصر حداقل ویژگی های متمایز کننده اصلاح طلبی اند.

ایرنا: به سراغ شاخصه های اصولگرایی برویم. به نظر می رسد شکاف های داخلی این جریان روز به روز نمود بیشتری پیدا می کند. مختصات جریانات داخلی اصولگرایان را چه می دانید؟
علوی تبار: در درون جریان اصولگرا دو گرایش کاملا متفاوت وجود دارد که هر روز هم بیشتر از یکدیگر فاصله می گیرند. از این رو بسیار دشوار است که آنها را ذیل یک عنوان معرفی کرد. اما می توان برای هر کدام مشخصاتی برشمرد. در اینجا برای نامگذاری من این دو را ‘ اصولگرایی محافظه کارانه’ و ‘ اصولگرایی تندروانه’ می نامم و به برخی از ویژگی های متمایز کننده آنها اشاره می کنم.
یکم اینکه محافظه کاران وضع موجود به ویژه در زمینه توزیع قدرت سیاسی را کم و بیش می پذیرند و حداقل تغییر را در آن خواستارند. اما تندروها به دنبال تغییراساسی در وضع موجود هستند که در آن اصلاح طلبان حذف شده و اصولگرایان محافظه کار هم در حاشیه قرار گیرند.
دوم. اصولگرایان محافظه کار از استقرار نوعی از اندک سالاری و مردم سالاری شکلی در ایران دفاع می کنند. در این نظام سیاسی اگر چه در نهایت ترکیبی از روحانیون سنتی و معتمدان آنها ساختار قدرت را در اختیار دارند اما نهادهای مردم سالاری مانند انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس و شوراها نیز به کار خود ادامه می دهند و رقابت در محدوده نیروهای قابل قبول جریان خواهد داشت.
در حالیکه گرایش اصولگرایان تندرو به سوی یک نظام سیاسی تمامیت خواه است که در آن نهادهای مردم سالاری جای خود را به نهادهای دارای توان گردآوری مردم و ایجاد جنبش های توده وار می دهد. در کوتاه مدت این تمایل آنها خود به خود به نوعی نظامی گری و تقدیس سازماندهی و ارزش های نظامی در عرصه سیاست می انجامد.
سوم. همه اصولگرایان به حضور دین در حکومت باور دارند و از حکومت دینی دفاع می کنند. محافظه کاران بهترین تفسیر از دین را سرمشق سنتی رایج در حوزه های علمیه می دانند. در پذیرش تغییر نگاه به آموزه های دینی سخت گیر بوده و حفظ اصالت برداشت را بسیار مهم تلقی می کنند.
تندروها تفسیر آموزه های دینی را تحت تاثیر گرایش ایدئولوژیک انجام می دهند. بسیاری از مواضعی که برای محافظه کاران خروج از سرمشق سنتی تلقی می شود برای تندروها قابل پذیرش است. تندروها بیشتر دین و آموزه های آنرا تحت تاثیر الزامات حکومت کردن درک و تفسیر می کنند. می توان آنها را مروج’ دین حکومتی’ دانست. در حالی که محافظه کاران بیشتر به دنبال ‘ دین سنتی’ هستند و اغلب در عناصر هویت بخش مذهبی سخت می گیرند. اغلب اصولگرایان از اجرای قاطع احکام شریعت در جامعه دفاع می کنند و بهره گیری از قوه قهریه حکومت در این زمینه را مجاز می دانند.
چهارم. اصولگرایان برخی از نتایج انقلاب اسلامی را مقدس( فوق چون و چرا) قلمداد می کنند و با هر گونه نگاه انتقادی به آن مخالفند. البته می توان از نظر میزان سخت گیری با مخالفان، بین آنها تمایز گذاشت.
پنجم. در تلقی سنتی از آموزه های عملی- دینی، نابرابری هایی به رسمیت شناخته شده که در حکومت دینی سنتی می تواند مبنای قانون گذاری قرار گیرد. نابرابری زن و مرد، نابرابری میان پیروان ادیان و مذاهب مختلف، نابرابری بر مبنای میزان دانش دینی و …از آن جمله اند. اصولگرایان در مجموع از تلقی سنتی از آموزه های دینی در این زمینه و قوانین و مقررات برآمده از آنها حمایت می کنند. از این رو برخی گرایش های موجود در میان آنها را که شعارهای برابری طلبانه می دهند از نظر دسته بندی’ راست گرا’ تلقی می شوند.
ششم. اصولگرایان محافظه کار اغلب از تنش زدایی در سیاست خارجی دفاع می کنند و قرار گرفتن در شرایط جنگی یا درگیری مداوم را نمی پسندند. اما اصولگرایان تندرو از سیاست خارجی تهاجمی دفاع می کنند. بخش کوچکی از جریان تندرو حتی از درگیری نظامی به عنوان ابزاری برای تحقق بخشیدن به ارزش ها چه در سطح داخلی و چه منطقه ای دفاع می کنند. از نظر آنها ترک’ نبرد’ به معنای’ تسلیم’ است.
هفتم. از نظر’روش’ اصولگرایان تندرو کاملا به روش انقلابی برای ایجاد تغییرات مورد نظرشان پایبند هستند. از این رو می توان ویژگی های روش مورد نظر آنها را به این صورت خلاصه کرد: مجاز بودن به بهره گیری از خشونت به عنوان ابزار تغییر، تمایل به ایجاد حرکت های توده وار ، نفی نهادهای مدنی، استقبال از تحولات ناگهانی و غافلگیر کننده و تاکیدی بر اهمیت عرصه سیاست در شکل دهی به جامعه و شروع همه اقدامات از این عرصه.
اما اصولگرایان محافظه کار در نوسان روشی قرار دارند و گاه از روش انقلابی و گاه از نفی این روش دفاع می کنند.
هشتم. اصولگرایان در زمینه بهره گیری از دستاوردهای تمدن مدرن دیدگاه یکسانی ندارند. اغلب آنها بهره گیری از میوه ها و ثمرات مدرنیته را در برخی زمینه ها( فن آوری و به ویژه فن آوری نظامی، ماشین آلات و ساخت ساز) می پذیرند اما برخی دیگر( مانند نهادهای مدرنی چون انتخابات) را با تبصره ها و اما و اگر قبول می کنند. در مورد برخی دیگر( مانند علوم تجربی و به ویژه علوم انسانی و حقوق بشر مدرن) با شک و تردید بسیار برخورد می کنند. گرایش اغلب آنها به سوی ‘ ساختن از نو’ علوم با ارزش های سنتی است.

ایرنا: و شاخصه های جریان اعتدال را چه می دانید؟

علوی تبار: به نظر من جریان اعتدال را نمی توان یک جریان فکری- سیاسی تلقی کرد. اعتدال گرایی بیشتر یک ‘ شیوه عملی’ و حداکثر یک’ الگوی رفتاری’ است. با توجه به مصادیق این جریان می توان مشخصات این شیوه عملی را به این شکل برشمرد: 1. عملگرایی و گشتن به دنبال راه خروج عملی از مشکلات به جای تاکید بر آرمان ها و اصول از پیش مشخص شده. 2. پذیرش همکاری و هماهنگی با جریانهای مختلف سیاسی. اعتدال گرایان اهل گفت و گو، توافق و کنار آمدن با جریانهای متضاد هستند. 3. رواداری و تحمل آرای مختلف و متعارض و تلاش برای رسیدن به همسویی عملی به جای وحدت فکری و نظری4. انعطاف پذیری و پیشرو بودن یا محافظه کار بودن با توجه به شرایط و امکانات موجود.
مروجان اعتدال گرایی هیچ کدام در موقعیت ایجاد گفتمان فکری و سیاسی نیستند. اغلب آنها از نظر فکری در محدوده همپوشانی دو طیف اصلاح طلب و اصولگرای محافظه کار قرار می گیرند و نمی توان از مواضع آنها، دیدگاه و موضع سیاسی مشخصی را استخراج کرد. شاید به یک معنا بتوان در میان همه طیف های فکری- سیاسی بتوان بخش هایی را به عنوان اعتدال گرا ( البته در عمل) معرفی کرد. فراموش نکنید هیچ کس خود را غیرمعتدل نمی داند.

**ایرنا: انتقاداتی نسبت به ائتلاف جریان اصلاح طلب با اصولگرایان موسوم به معتدل در انتخابات شوراهای سالهای 92 و 96، مجلس 94 و ریاست جمهوری سالهای 92 و 96 مطرح می شود. برخی منتقدان قایل به نوعی بهم ریختگی مرزهای اصلاح طلبی با جریانات دیگر هستند. ارزیابی جناب عالی از این موضوع چیست و اصلاح طلبان چه مرزهایی را باید برای خود ترسیم و حفظ کنند؟
**علوی تبار: ببینید هر نوع داوری در مورد رفتار اصلاح طلبان در سالهای پس از 88 بایستی قبل از هر چیز با درک موقعیت آنها همراه باشد.
برای درک این موقعیت توجه به چند نکته ضروری است. برای اینکه بخواهیم به صورت یک « سیاست ورز» و نه یک روشنفکر یا یک آموزشگر( آکادمیسین) بر سیاست تاثیربگذاریم باید توجه داشته باشیم که « سیاست ورزی» هنر انتخاب از میان گزینه های موجود است.
با توجه به اینکه در ایران نظارت استصوابی توسط نهادی که اکثریت اعضای آن دیدگاه و گرایش مشخصی دارند که در نقطه مقابل اصلاح طلبان قرار دارد، اعمال می شود؛ دایره انتخاب اصلاح طلبان در سالهای اخیر به شدت محدود شده است. یا باید از میان همین گزینه های موجود، که یک مرحله گزینش شده اند، انتخاب کرد یا در انتخابات شرکت نکرد.
نکته دیگر این است که اغلب چهره های تاثیرگذار اصلاح طلب به این نتیجه رسیده اند که رابطه اصلاح طلبان با ساختار قدرت باید بازسازی شود. اصلاح طلبان منکر اختلافات و تفاوت ها نیستند و قصد فریب کسی را هم ندارند. اما باور دارند که تفاوت ها به خوبی مدیریت و بیان نشده اند و روابط به جای واقعیت، بیشتر بر اساس سوءتفاهم شکل گرفته است.
به علاوه آنها( اصلاح طلبان) می گویند که گروهی که تامین منافع خود را دنبال می کرده اند تمامی تلاش خود را برای تخریب روابط و جایگزین کردن خشم و انتقام به جای گفت و گوی انتقادی به کار برده اند و به دلیل سوء استفاده از امکانات نهادی و عمومی ای که در اختیار داشته اند در این زمینه موفق هم بوده اند. از این رو خط مشی غالب اصلاح طلبان پیش از سال 92 همراهی توام با سکوت بوده است.
نکته دیگر این است که اصلاح طلبان به این تحلیل رسیده اند که برخی بحران ها فراتر از جناح بندیها، کل موجودیت کشور را به خطر انداخته است. البته اصلاح طلبان برای خروج از بحران ها چارچوب و توان طرح پیشنهاد دارند اما مهم اقدام واقعی و عملی است.
توازن نیروها به دلیل نابرابری شدید در توزیع منابع( مادی- نهادی- رسانه ای و…)به گونه ای است که اصلاح طلبان طرح های خروج از بحران را نمی توانند به تنهایی عملی کنند.
از این رو نیازمند آنند که با قربانی کردن برخی از مواضع خاص خود، برای خروج از بحران های اجتماعی گسترده تر اقدام کنند.
خروج از بحران های کنونی تنها با فداکاری هر یک از جریان های سیاسی ممکن است. کم و بیش گمان می کنم مردم هوادار اصلاح طلبی و حتی اقشار جوان تر و پرشورتر این واقعیت ها را دریافته اند و به همین دلیل هم همراهی و همدلی کرده و در صحنه حاضر می شوند.
مهم ترین فایده این فداکاری برای اجماع ملی، کاهش تنش های داخلی و امکان توجه به حل بحران ها و دفع خطراتی است که می تواند برای کشور بسیار مخرب باشد.
اما اگر تلاش اصلاح طلبان برای بازسازی رابطه با ساختار قدرت از طرف آنها دفع شود و بحران ها و ابرچالش های ملی نیز به سوی حل شدن سوق داده نشوند، اصلاح طلبان با بحران خط مشی مواجه خواهند شد.
آنگاه اگر فشارهایی که برای حفظ هویت به این جریان وارد می شود با پاسخ مناسب از سوی آنها روبرو نشود به ناامیدی، چندپارگی و کاهش اعتبار اصلاح طلبی منجر خواهد شد.
البته تضعیف اصلاح طلبان به معنای تقویت اصولگرایان نیست بلکه نوعی رادیکالیسم و فراتر رفتن از اصلاح طلبی تقویت می شود.

** ضرورت مخالفت با اندک سالاری

**ایرنا: اخیرا آقای صادق زیباکلام در مصاحبه ای از آقایان حجاریان و عبدی انتقاد کرده است. ایشان گفته است’ آقای عباس عبدی و آقای حجاریان سال 93-94 شروع کردند و گفتند مسئولیت دولت آقای روحانی خیلی با اصلاح طلبان نیست. یعنی اگر نتیجه دولت آقای روحانی خیلی ناامیدکننده درآمد و خیلی با انتظاراتی که از او بود همخوانی نداشت، این مسئله به اصلاح طلبان مربوط نیست. برخی اصلاح طلبان یک چنین نگاهی دارند به قول تهرانی های قدیم «خر را یک ور سوارند» تا هر جا ببینند به مشکل برمی خورند بلافاصله پایین بپرند. این طور نیست که مسئولیت عملکرد آقای روحانی به اصلاح طلبان ارتباطی ندارد. مردم اسباب بازی اصلاح طلبان نیستند که یک روز از آنها بخواهند پای صندوق بیایند و بعد هم وقتی مقداری ناملایمات می شود بگوییم به ما مربوط نیست. بد و خوب آقای روحانی بخواهیم و نخواهیم به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. چه آقای روحانی ایران را گلستان کند و چه جهنم. ما اصلاح طلبان در آن گلستان شریک هستیم و در آن جهنم هم شریک هستیم. بنابراین به جای آنکه زرنگی کنیم، باید مسئولیت قبول کنیم و با انتقاد از آقای روحانی ولی همچنان استوار پشتش باشیم ( نقل به مضمون)’
این انتقادات آقای زیباکلام را تا چه حد وارد می دانید؟
**علوی تبار: قبل از هر چیز بایستی در برخورد با دولت فعلی میان« اصول راهنمای خط مشی گذاری دولت» و « ترکیب عمومی» آن با خط مشی های خاص در زمینه های خاص و رفتارهای فردی و ویژگی های برخی از عناصر تشکیل دهنده دولت تمایز قایل شد.
اصلاح طلبان باید تا زمانی که قواعد راهنمای خط مشی گذاری و ترکیب کلی دولت مورد قبولشان است، از دولت حمایت کنند. اگر این چنین باشد، نقد اصلاح طلبان متوجه خط مشی های خاص و غیرقابل پذیرش و تصمیم ها و رفتارهای ناموجه اعضای دولت می شود.
به ویژه اصلاح طلبان باید به شدت نسبت به این نکته حساس باشند که دولت نباید قواعد بازی را آنگونه که جریان های مخالف مردم سالاری دیکته می کنند، بپذیرد.
برای روشن تر شدن مطلب مثالی می زنم. جریانهای مخالف با مردم سالاری در نظام تصمیم گیری می کوشند تا مدیران کشور از میان عده ای محدود انتخاب شوند و تنها گاه به جا به جا کردن آنها از یک وزارتخانه به وزارتخانه ای دیگر رضایت می دهند.
متاسفانه دولت این قاعده را در ترکیب هیات وزیران معرفی شده به مجلس رعایت کرده بود. همه معرفی شدگان ن نزدیک به سی سال است که در مسوولیت های مختلف آن هم بدون رعایت تخصص حضور دارند.
نیروهای جوان تر نیز دوره کارآموزی خود را در نهادهای خاص طی کرده اند. گویی تنها به نیروهای یک یا چند نهاد می توان به عنوان نیروی جوان اعتماد کرد.
جالب است که همین ترکیب در نهادهای انتصابی رعایت شده است. گویی نظام سیاسی ایران در تولید نیروی تازه و پرورش آنها ناتوان بوده است.هر کجا دولت قواعد بازی را که به بازتولید « اندک سالاری» در نظام تصمیم گیری عمومی کشور منجر شود بپذیرد، باید مورد انتقاد شدید اصلاح طلبان قرار گیرد.
البته اصلاح طلبان باید توقع خود را با توجه به اینکه رییس جمهور محترم هیچگاه خود را اصلاح طلب به معنای متعارف آن ندانسته است و ترکیب ائتلافی دولت او تنظیم کنند.
ما تنها زمانی می توانیم خود را از مسوولیت در برابر اقدامات دولت مبرا بدانیم که به روشنی و صراحت نقد خود را از آنچه قبول نداریم، اعلام کنیم.
آنچه اصلاح طلبان در برخورد با دولت باید برایش طراحی و برنامه ریزی کنند، بردن سطح انتقادها از انتقاد به «افراد و مسوولان» به سوی انتقاد از« خط مشی ها» است.
برای هر وزارتخانه ای اصلاح طلبان باید خطوط کلی و راهنمای خط مشی های پیشنهادی خود را تدوین کنند و به طور مداوم تصمیم گیری های هر وزارتخانه را با این خطوط کلی مقایسه و احیانا نقد کنند.
باید سطح رقابت ها و نقدها در کشور را ارتقاء داد. باید بحث را متوجه « راهبردها و خط مشی ها» کرد و از بحث مسوولان و مدیران فراتر رفت.
البته به گمان من باید از این هم عمیق تر به مشکلات نگریست. برای ما نوعی « ریشه نگری» ضروری است. به ویژه باید تاکید کنم که اصلاح طلبان بایستی حساسیت بسیاری به فساد و سوء استفاده از منابع عمومی نشان دهند و در این مورد به هیچ وجه کوتاه نیامده و با صراحت و شجاعت به نقد بپردازند.

** علوی تبار و آینده جریان های سیاسی
**ایرنا: وآینده جریانات عمده سیاسی کشور (اصلاح طلبی، اصولگرایی و جریان موسوم اعتدال) را چگونه می بینید؟
**علوی تبار: پیش بینی آینده البته دشوار است. اما اگر اتفاق عجیب و غریبی که همه معادلات را عوض نکند رخ ندهد، آرایش نیروها در آینده به این شکل قابل پیش بینی است.
یک جریان « راست میانه رو» که کم و بیش در عرصه جامعه محافظه کار است اما لوازم مردم سالاری را می پذیرد از ترکیب بخشی از اصولگرایان محافظه کار و اعتدال گرایان پدید می آید که محور اصلی فعالیت هایش تامین ثبات و عادی سازی جریان امور در کشور خواهد بود.
بخشی از اصولگرایان محافظه کار به اصولگرایان تندرو می پیوندند و جریان« راست تندرو» به صورت یک اقلیت فعال در کشور باقی خواهد ماند. اگر این جریان ترغیب به تصرف قدرت از طریق قهرآمیز نشود می توان تا افقی طولانی آنرا به صورت یک اقلیت فعال در کشور دید.
از میان جریان اصلاح طلب نیز دو جریان اصلی« راست مدرن» و «چپ مدرن» بیشتر نمایان شده و گفت و گو و رقابت و در مواردی همکاری خواهند داشت. راست مدرن بیش از پیش به ایده های لیبرال در عرصه سیاست و اقتصاد میل خواهد کرد و چپ مدرن به سوی نوعی از مردم سالاری اجتماعی خواهد رفت.