- - https://andisheh-nou.org -

حاکمیت ولایت مطلقه در تداوم راه نولیبرالیستی

کاستی های قانون اساسیِ ( حاکمیت ولایت فقیه) پس از انقلاب بزرگ مردم ایران، در ترد ساختار حاکمیت مطلقه سلطنت و حزب فقط حزب ش ” رستاخیز” هم چون استخوانی لای زخم بهبودی را غیر ممکن ساخت و شرایط را برای یک حکومت مطلقه دیگر فراهم نمود. زخم و علتش با انقلاب از میان نرفت ولی با مسکن مذهب مردم را به خواب برد. و خود، روز به روز عفونی تر شد تا ما را به امروز برساند. با این شیوه مسخ انقلاب مردمی، سرمایه داری، ماکیاولیستی این بار زیرفرمی الهی، پنهان از نگاه و باور به خواب رفته ی مردم، با نوعی واپسگرا تر از سرمایه داری صنعتی (سرمایه داری مالی یا دلالی و بورس ونزول و. . . ) امکان باز گشت را یافت. با تثبیت این روند مردم شدند ” عوام” و از دخالت در حاکمیت خود محروم شدند. تا شعار ” خدا،شاه، مهین”. در شکلی دیگر بشود ” خدا،ولی فقیه و خودی ها” . با این معیار مردم شدند عوامِ و جاهل که مانند کودکان و دیوانگان نمی توانند برای آینده خود و مملکت شان تصمیمی بگیرند وتنها حق شان تقلید از یک خواص است” و انتخابات برای چنین جماعتِ ” معلول ذهنی” می شود استصوابی. البته این طبیعی است که پس از صد ها سال دیکتاتوری رنگارنگ و 50 سال استبداد دوران پهلوی به خصوص 37 سال حاکمیت محمد رضای ریا کار که یک روز حضرت عباس او را در حال سقوط از اسب دستش را گرفته و از مرگ نجات داده، ودر دوران کودکی که حصبه گرفته بود در خواب حضرت علی شربتی به او داد و او را از مرگ نجات داده است (به کتاب پاسخ به تاریخ نوشته همین شاه ابله و خرافه پرست وشاید ریاکار و شاید هردو،مراجعه گردد) وروز دیگر او را در حال زیارت امام هشتم نشان می دادند و چندی بعد او را در لباس احرام وعبادت خانه خدا، وهر از گاهی او را درآغوش یک رییس جمهور آمریکا، سر دمدار امپریالیسم جهانی می دیدند. بدین گونه جانشین ش را نه فرزندش که ” مذهب” قرارداد. وبرای سهولت این روند جانشینی، به قتل و کشتار دگر اندیشان چپ پرداخت. طبیعی است که مردم با گذر از این دوران اختناق، نتوانند دشمن طبقاتی را در این تغیر رنگ و فرم ها تشخیص دهند وخیل مسخ شدگان دیکتاتوری زده، با دستان خود شرایط ورود به باطلاق سرمایه داری دلالی را فراهم کنند. در هر صورت دیگر امکان ندارد دلال و سرمایه داربتواند یک بار دیگر این مردم را با ” پوششی الهی” فریب بدهد. تلاش اگزیستانسیالیستهای غرب زده ی به ظاهر ضد غرب، مانند جلال آل احمد وشریعتی برای فریب مردم دیگر کار ساز نخواهد بود، تا دانشجویان را به گرد خود جمع کنند و به نام ” دین ” آنها را اسیر بدترین ساختار سرمایه همراه با خرافات کنند. شعار مردم امروز در خیابان ها این واقعیت را فریاد می زند.
آنهایی که در پروژه های نفتی کار کرده اند به خوبی می دانند که سرمایه داران حتی آنهایی که خود را صنعتی می نامند، گرین کارت حتی مدیران درجه دوم خود را از مدت ها پیش آماده کرده اند و سرمایه هایشان را هم مرتب به آن سوی آب می فرستند. ویلا ها و خانه هایشان در ینگه دنیا آماده پذیرایی از آن هاست. سال هاست که این آقایان امروز را پیش بینی کرده اند. از این رو خانواده اصلی شان در امریکا، کانادا و یا استرالیا زندگی می کنند و بیشتر سال را درآن سوی آب هستند. زاری امروزشان هم (که صنایع ملی از میان رفته و ما کارآفرین هستیم که حمایت نمی شویم) یک ترفند دیگر ماکیاولیستی است که امکان غارت این ملت را در هر صورتی از دست ندهند. البته خرده سرمایه داری با ورشکستگی اقتصادی فعلا به جبهه کار رانده شده است، از این رو انقلابی گری امروزشان از روی یک ضرورت اقتصادی است، والی کاردشان در دست آماده فرو کردن در پشت جبهه کار است. در هر صورت قربانی این ساختارِ پس از انقلاب مردم ایران، همان هایی هستند که با انقلاب و اعتصاب آن نظام را سرنگون کردند. کارگران وحقوق بگیران و زحمت کشان شهری و روستایی که دار و ندارشان را از دست داده اند و امروز با بدترین شرایط تحقیر آمیز زندگی سراسر رنج خود را می گذراند. آن دیکتاتوری به پشتوانه ارتش تا دندان مسلح و ساواک آموزش دیده آمریکا و اسراییل ش تصور نمی کرد تکیه گاه جهانی ش امپریالیسم روزی به او پشت کند و ارتش به اصطلاح شاهنشاهی ش در لحظات حساس حیاتی ش به فرمان آمریکا به پادگانهایش برود وشاهد اخراج شاه از ایران بشود. ولی دیدیم منافع فردی چنین ارتشی سایه خدا را رها کرد تا در هواپیما آواره شود وجز مصر دیکتاتور زده هیچ نظامی حتی آمریکا که ” مرادش” بود به او پشت کردند. زیرا از همین پابرهنه های ایرانی و عواغب ادامه انقلاب شان وحشت داشتند. در هر صورت آن روزگار گذشته است و ما چهل سال مصیبت بارِ، بدتراز دوران آن ساختار را تجربه کردیم. ولی امروز روی سخن کارگران ایران با آنهایی است که با پشتوانه مشابه، خود را ابدی می دانند وهر روز با سرکوب، فریاد مردم را در گلو خفه می کنند. این روند سرکوب به جای پاسخ گویی به مردم، نمی تواند تا دیری بپاید. برای روشن کردن این ادعا اخبار این روز ها را یادآوری می کنیم تا فراموش نکنید مذاکرات پنهان و بدون اطلاع مردم با آنهایی که هر روز مشت حواله دهانش می کردید، نتوانست شاه را پاس بدارد شما را هم در آن دم دم های تاریخی سرنوشت ساز، رها خواهد کرد. منافع امپریالیسم فراتر از ارزش شما سرسپردگان مناسبات اقتصادی ش است.
رسانه دویچه وله: جمعه شب 12 امرداد ماه 97
وزیر خارجه آمریکا : ” طنز تلخ تاریخ وضعیت اقتصادی ایران این است که رژیم مشغول پُرکردن جیب های خودش است در حالی که مردم ش برای اشتغال، تغیرفرصت ها فریاد می زنند. . . آمریکا از صدای مردم ایران که برای مدت طولانی نادیده گرفته شده است حمایت می کند.”
جناب آقای وزیر امور خارجه آمریکا، طنز تاریخ این واقعیت است که شما هم عامل کودتای 28 مرداد ماه سال 32 بودید و هم با مذاکرات پنهان با مخالفین شاه پیش از پیروزی انقلاب 22 بهمن ماه، باعث سترون شدن انقلاب شدید. تا نولیبرالیسم را در ایران کاربردی کنید و کردید و توانستید، با کمک عوامل دست ساز خود، همه منابع ملی ایران را با خصوصی سازی حراج نمایید. دیروز هم در عمان با همین دولت که ادامه دهنده مناسبات نولیبرالی است گفتگو داشتید وامروز با واسطه گری مافیا روسیه می خواهید نگرانی از آینده شورش های خیابانی ایران را باز به یک امکان دیگر برای یکی دیگر از رهبران فریز شده اتان آماده کنید. اعجوزه سرمایه داری که بیشتر به دیو ” دوال پا” می ماند چه زیرکانه ترفند های ماکیاولیستی را برای منافع دراز مدت اقتصادی ش و بقای سرمایه داری جهانی، کاربردی می کند. از سویی با واسطه صندوق بین المللی پول برای پیوستن( حاکمیت پس از جنگ) دلالان وطنی به تجارت جهانی شرط کاربردی کردن دستورات نولیبرالی را صادر می کنند واین صندوق هر از گاهی برای نظارت برعملی شدن این روند ” اطاعت از مناسبات عمو سام” به ایران می آیند تا شاهد ویرانی روزگار کارگران وحقوق بگیران ایران باشند و دولت های مجری را تایید و تشویق بنماید. (هم در دوره احمدی نژاد و هم این دولت فعلی) واز سوی دیگر، با ریا کاری برای ملت ایران دلسوزی می کنند. ” که دولت ایران به فکر مردم ش نیست” وما از آنها حمایت می کنیم!!! مناسبات اقتصادی که امپریالیسم آمریکا و اروپا برای همه دنیا پیچیده اند؛ دارای چنین درون مایه و سرشتی است که دولت ها را به یک چماق سرکوب برای حفظ منافع یک اقلیت دلال بدل می کند. این دلسوزی چه معنایی دارد؟ معنایش دیدن همه ی دنیا به صورت همان الاغی است، که سمبل حزب جمهوری خواه شماست؟
پذیرفتن دستورالعمل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، یعنی پذیرفتن کنار رفتن دولت از وظایف خود نسبت به حقوق مردم و تبدیل شدن آن به یک ابزارخفقان برای سرکوب صدای اعتراض مردم. به این دلیل تعدیل ساختاری به امری ضروری بدل می شود که در عمل به صورت گسترده ای همه خدمات دولتی را حذف می کند وباعث بیکاری گسترده در خدمات و صنعت می شود. از سوی دیگر قانون بی معنا می گردد و قانون کور بازار (عرضه و تقاضا) حاکم می شود. از این رو قانون اساسی و قانون کار به ذباله دان تاریخ ریخته می شوند. اگر چه پیش از این هم با کاستی های ذکرشده، قانون اساسی در عمل سترون بود. تعجب آوری نیست هر دولتی که پس از جنگ سر کار آمده، علاوه بر پاک سازی های سیاسی دگر اندیشان، بدون استثاء راه ضد کارگری و راه ضد مردمی را پیموده است. بخش دیگر این مناسبات، خصوصی سازی است که بدون توجه به مالکیت منابع ملی کشور به همه ی مردم، آن را چوب حراج می زنند. به اختصار، نولیبرالی یعنی سپردن حاکمیت به چند دلال که تنها ارزشی که می شناسند کسب سود فردی خود است، آن هم به هر قیمتی و با پای گذاشتن بر گلوی کارگران و حقوق بگیران و همه زحمت کشان شهر و روستا است. کاری که در عمل تا به امروز کاربردی کرده اند. دیگر مسایل مانند ملی و ضد ملی، آخوند و غیره، مطرح نیست. تا این مناسبات بر این پایه ضد انسانی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی می چرخد؛ امکان ایجاد روندی در جهت منافع مردم غیر ممکن است. می باید این ساختار، درهم شکسته شود.
خبر مسرت بخش وزیر کار، که همه رسانه های جهانی را پوشش داده است: 13 امردادماه 97
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی:
” با بازگشت تحریم های آمریکا ممکن است تا یک میلیون شغل در ایران از دست برود.” او در ادامه . . . ” خود روسازی ایران را از جمله صنایع آسیب پذیر در برابر تحریم ها دانسته است.”
تا چند روز پیش همین جناب وزیر وعده چند صد هزار اشتغال را می دادند؟! پس آن وعده های این جناب وزیر که روزی خود را در جبهه کار معرفی می کردند ولی اینک وزیر دولتی شده اند که با کاربردی کردن تعدیل ساختاری و خصوصی سازی ریشه ی کار و کارگر را در ایران خشکانده است، چه شده است؟ آیا همین حداقل هایی که دلالان شما به غارت می برند بابت امکاناتی است که عمو سام در اختیارتان گذاشته است؟! و اینک که احتمال تحریم ها پیش آمده آن چند صد هزار اشتغال وعده داده شده جناب وزیر دود می شوند ویک میلیون دیگر هم بدان اضافه می شوند. این گونه خبر رسانی بیانگر کدامین واقعیت است؟! با اعلام امکان تحریم خود رو سازی ایران به وسیله آمریکا، ژرفای فاجعه وابستگی صنعتی کشور را به تولیدات کشورهای توسعه یافته را افشا می کند. آن هم صنایع وابسته ای، بدون حداقل های استاندارد جهانی. تمرکز روی صنایع نظامی، مونتاژ چند موشک و مواد منفجره که هیچ نیاز مادی مردم را تامین نمی کند. کدامین واقعیت را در حاکمیت امروز ایران بیان می کند؟! شما هم همان راهی را می روید که شاه وحشت زده از مردم می رفت. بی اعتمادی به مردم و فاصله گرفتن از آنها شما را هر روز بیشتر به نیروی نظامی متکی کرده است. این تکیه گاه، سیب سرخی است که از درون کرم خورده است. کرم پول، خواسته وسرمایه که هر مالکی را عاقبت اندیش می کند. تاریخ دیر یا زود این واقعیت را به اثبات می رساند. برآیند عمل کرد دولت های پس از جنگ به جایی رسیده که مردم با شعار نویسی شان همان چیزی را نفی می کنند که به آن باور داشتند وآنها را به دام سرمایه داری دلالی امروزی انداخته است. مردم مذهب را به چالش گرفته اند، روی صندلی های پارک ها، دیگر مخاطب شما نیستید. ایدیو لوژی شماست، که نفی می شود. هرچه سرسختی بیشتری کاربردی کنید مردم سخت تر به نفی شما و باورهایتان خواهند پرداخت. به واقعیت تن دهید و الی مجبور به پذیرش آن می شوید. نگذارید خون جوانان ایران باز هم خیابان های شهر ها را رنگین کند. امروز رو در روی شما، یک دگر اندیش قرار ندارد که با اتهام واهی مرتد و . . . او را بتوانید اعدام کنید و بیابانهای ایران را به گورهای دستجمعی آنها مبدل نمایید، و جامعه ی مسخ شده ی باورهای شما، در سکوت این کشتار را بپذیرد. با ادامه دادن به این مناسبات اقتصادی هر روز خیل بیشتری از مردم به رو در روی با حاکمیت می پیوندند. مردم ایران یکی از استثایی ترین خلق ها جهان هستند شاید در کمتر سرزمینی در طول تاریخ مردم بر علیه حکومت های ستم گر خودی شوریده اند. و همیشه توانسته اند ریشه آنها را بخشکانند. از سقوط خلفای اموی به دست ایرانیان به رهبری ابو مسلم تا واژگونی بنی عباس به وسیله آل بویه و سرنگونی ایلخانهای مغول به وسیله سربداران؛ و فراهم نمودن شرایط سقوط سلسله متعفن قاجاریه به وسیله انقلاب مشروطه و سوسیال دموکرات های مبارز ایران. هر چه بیشتر سرکوب کنید، تیشه مردم ریشه شما را، سخت تر خواهند کوبید.
اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخن گو ناصر آقاجری
16 مرداد ماه 97